ماههای نخست
از آنجا که نوزاديت را بسيار دوست داشتم دائما در حال عکس گرفتن از لحظاتت بودم. نگاه به چهره زيبايت مرا به وجد ميآورد . بوسیدنت لبریز از عشقم می کرد. در آغوش گرفتنت حس برگشت تکه جداشده ام را تداعی میکرد و آرامشی وصف ناپذیر هدیه ام می کرد. و اما تو، از تو چه بگویم، درست است که نمیتوانستی احساست را بازگو کنی اما نگاهت، لبخندت، به من چسبیدنت و مستی پس از شیر خوردنت همه احساست را نشان میداد. زماني که خواب بودي و گاهي در بيداريت، کنارت مينشستم و بر روي پاياننامهام کار ميکردم. وقتي در آغوشم بودي و شير مينوشيدي حس خوبي داشتم بعد از آن هر دو با هم به خوابي دلچسب و عمیق فرو میرفتیم. چون زود خسته مي...
نویسنده :
مامان
12:03