یاسین کوچولوی ما

دوران بارداری

1392/8/17 12:03
نویسنده : مامان
73 بازدید
اشتراک گذاری

تو محصول عشق من و علي جون هستي، ما آگاهانه و عاشقانه تو را خواستيم و خداي مهربون به واسطه‌ام تجربه خلق تو را به من هديه کرد. توصيف خلقتت مرا به وجد مي‌آورد، دو سلول کوچک به هم پيوستند و مدتي پس از تکثير سلولی صداي قلبت را در درونم شنيدم. چه حس باشکوهي بود شنيدن صداي قلب کوچکت که صدايش مانند گامهاي اسب بلند و استوار بود و چه حیرت انگیز بود سپری شدن شکوفایی ات در درون من. عزیز دلم با تجربه با تو یکی بودن دوران بسيار سختي را پشت سر گذاشتم، از طرفي پنج ماه تمام وضع مزاجي بسيار بد و غير قابل توصيفي داشتم و از طرف ديگر در پنج ماهگيت ساعت ۳ نيمه شب ترس از دست دادنت اشکهای من و پدرت را سرازير کرد،(علائم طبیعی که نشان از امکان سقط داشت) چنان اشک ميريختم و از خدا خواهش ميکردم که تو را برايم حفظ کند که يادآوريش چشمانم را پر ميکند. دو هفته مانده به دنيا آمدنت کيسه ای که درون آن شناور بودی پاره شد و تو زودتر، با حضورت زيباترين و غيرقابل توصيف ترين لحظه را به من ارزاني داشتي. یازدهم فروردین ۱۳۸۶ساعت ۱۰:۱۵ دقيقه شب پا به دنيا گذاشتي و من تا صبح به شوق ديدنت چندين بار بيدار شدم و سراغت را از پرستار گرفتم و با وعده ديدارت به سر کردم. لحظه‌اي را که تو را در آغوشم گذاشتند هيچ وقت فراموش نميکنم، چشمانم پر از برق اميد و خوشحالي و ناباوری بود. باور اینکه این  موجود کوچک و دوست داشتنی فرزندم است سخت و جذاب بود. نميخواستم تو را از آغوشم جدا کنم و به پرستار برگردانم. نگاهی به تو می انداختم، نگاهی به خودم و نمیتوانستتم هضم کنم تکه جدا شده ام را. خدا را شکر وضع عمومي‌ام خوب بود و خود به کارهايت رسيدگي ميکردم تا اينکه پس از دو شب مرخص شدم. آنگاه سه نفري راهي کلبه عشقمان شديم.   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)