یاسین کوچولوی ما

یک تا دوسالگی

1392/8/17 12:03
نویسنده : مامان
116 بازدید
اشتراک گذاری

بهار آمد و تو یکساله شدی. اولین سالگرد تولدت را به جشن نشستیم درحالیکه تو بیمار بودی و جز شیر هیچ نمیخوردی. وزنت هفت کيلو و سيصد گرم شده بود، پس از چند نوبت مراجعه به متخصص کودکان و  انجام آزمایش بالاخره ورود ویروسی به معده ات محرز شد و تو پس از ده روز خوردن را آغاز کردي و با هر لقمه‌اي که ميبلعیدی شادي را بر لبانم مينشاندي. شروع بهبوديت مصادف شد با مسافرت به مشهد و زيارت امام لطيف و مهربونمون. تو این سفر برای مامانی خیلی دعا کردیم چون مریض بود اما متاسفانه چند روز بعد از بازگشتمون رفت پیش خدا و ما رو از نعمت وجود مهربونش محروم کرد. از خدای مهربونمون میخوایم با رحمت بی کران خودش سیرابش کنه.

بهار همان سال سفر ديگري داشتيم به شمال کشور، به همراه دايي مجيد، دايي حميد، خاله زهرا و خاله ناهيد. در آن سفر شایان کوچولو (پسر دایی) درون مادرش زندگی آرام و بی دغدغه ای را سپری میکرد. از يک سالگي‌ات به مدت شش ماه مقوي‌ترين غذاها را به صورت ميکس شده با حجم بالا به خوردت دادم. (ترکيب موز، تخم مرغ، شير و پسته براي صبحانه. استفاده از قلم، گوشت، سبزيجات، برنج و ... در وعده‌هاي نهار و شام. ميان‌وعده‌هاي مغذي مثل خرما، پسته، بادام و ...) سپس به همراه پدر خوب و مهربون و صبورت به فوق تخصص غدد مراجعه کرديم تا دستورهاي مفيد براي رشد مطلوب و افزايش قدت بگيريم. آخر تو ميوه زندگي عاشقانه ما هستي و کدام باغبان نشستن خاری بر گلش را برمي‌تابد. يک سال و سه ماهه بودي که به تنهايي راه ميرفتي و من خدا خدا ميکردم که بتواني بدوي و من نيز به دنبالت بدوم و از همراهيت لذت ببرم. براي رساندن مقصودت ابتدا کلمه‌ها را بدون فعل و فاعل به کار ميبردي و گاهي با تلفظ اشتباه و شيرين واژه‌ها لبخند و شادي را به ارمغان مي‌آوردي. تقریبا هر روز عصر و گاهی به همراه مامانی و دایی حمید به بوستان ریحانه میرفتیم. تو گاهی با سه چرخه ات بازی می کردی و گاهی در سبزه ها به دنبال توپت میدویدی و در هر حال لحظات شاد، به یاد ماندنی و فراموش نشدنی را خلق می کردی. تیرماه ۱۳۸۷ درحالیکه تو یکسال و سه ماهه بودی از پایان نامه ام دفاع کردم. اتفاقا یک روز بعد از آن عروسی خاله مریم بود که خیلی بهمون خوش گذشت و تو در تمام مدت عروسی پیش باباجون بودی. بعد از اتمام درسم آموزش زبان را از ترم یک در آموزشگاه سفیر شروع کردم تا بتوانم مقدمات دکترا را فراهم کنم. 

  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)